سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ترنم
نوشته شده در تاریخ 89/2/21 ساعت 4:45 ع توسط طیبه قاسمی


مهر مادری

یکی از پدیده‌های عجیب خلقت، «مادر» است.‌ بی‌تردید، مادر یکی از بی‌نظیرترین مخلوقات خداوندی است و در میان محبت‌های شناخته شدة بشری نیز « مهر مادری» قوی‌ترین مهر و محبت انسانی است. ‌زیاد اتفاق افتاده که در حوادث مختلف، مادری برای حفظ و یا نجات فرزند خود حاضر به گذشتن از جان خویش! گردیده و یا با به خطر انداختن خویش سعی در نجات فرزند خود نموده است.

بی‌شک مادر، «معجزة بی‌بدیل خلقت» است. اما سئوالی که مطرح است این است که: «آیا این از خود گذشتگی مادر، دارای حدّ و اندازه است یا ایثاری بی‌حد و بی‌انتهاست؟».

در وهلة اول و با توجه به مقدمة ذکر شده، اولین پاسخی که به ذهن انسان خطور می‌کند،‌ این است که مهر و محبت مادری حد و اندازه نمی‌شناسد؛ زیرا وقتی مادری حاضر به ایثار جان (یعنی عزیزترین دارایی خود) در برابر فرزند خویش است، خود گواه این مطلب است که مهر او حد و اندازه نمی‌شناسد؛ در حالی که در نگاه دقیق‌تر خلاف آن به اثبات می‌رسد. می‌پرسید: «چگونه؟» برای پاسخ آن، به نکتة زیر توجه فرمایید:

گروهی از دانشمندان آزمایشی ترتیب دادند تا در این آزمایش میزان این محبت غریزی را کشف نمایند، آنان محفظه‌ای فلزی آماده ساخته و میمون مادری را به همراه فرزندش درون آن قرار دادند؛ محفظه به گونه‌ای ساخته شده بود که هیچ جا برای آویزان شدن در آن یافت نمی‌شد و میمون ناچار بود روی کف آن بایستد. سپس در قسمت زیرین این محفظة فلزی، آتشی روشن نمودند به گونه‌ای که کف آن کم کم گرم گشته و بچه میمون توان تحمل آن را نداشت. او به شکل غریزی به آغوش مادر پناه برده و خود را از این سختی رها ساخت، ولی میمون مادر که جایی برای آویزان شدن در اختیار نداشت؛‌ با فریادهای زیاد به این طرف و آن طرف رفته و سعی می‌کرد با حرکات زیاد مانع سوختن کف پای خویش گردد، امّا هنگامی که این کار به طول انجامید و کف محفظه کاملاً داغ و غیر قابل تحمل گشت؛ ناگاه او تدبیری به خرج داد! آری او فرزند خود!! را به زمین نهاده و روی آن ایستاد! و بدین گونه نشان داد که حتی مهر مادری نیز در نگاه دوم و در شرایط خاص، دارای حد و اندازه بوده و ممکن است به انتها برسد!‌ اما غرض از نگارش این مطالب چیست؟

قرآن کریم در سورة معارج می‌فرماید: «لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ * وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ * وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ * وَمَنْ فِی الأرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنْجِیهِ؛ در آن روز، گنهکار دوست دارد که از شدت عذاب فرزندان و همسر و برادر و خویشان خود را که [در دنیا] حامی او بوده‌اند و نیز هر آن کس را که در زمین است؛ فدای خود سازد تا از عذاب نجات یابد!.»[1]

آری، سخن از «روز قیامت» است، سخن از شدت و سختی عذاب‌های روزی است که حتی مادران و پدران ایثارگر امروز برای رهایی از آن حاضرند فرزند و برادر و همة عزیزان خویش را فدای خود ساخته و آنه را برای رهایی خویش « فدیه» دهند!!.

با اندکی دقت در آیة مذکور، روشن می‌گردد که مهر و محبت مادری نیز دارای حد و اندازه بوده و این «مهر بی‌نظیرِ» امروز، فردا به کار انسان نیامده و نمی‌توان امیدی به آن داشت. روز قیامت روزی است که: هر کسی تنها به خود می‌اندیشد و بس، روزی است که به فرمودة قرآن: «لَیْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَى؛‌ انسان چیزی جز حاصل تلاش خود [را] نخواهد داشت»[2] و به اصطلاح: «کَس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» و روزی است که: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ * إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ ثروت و فرزندان سودی نداشته، مگر برای کسی که ب قلب سلیم نزد خدا حاضر گشته است.»[3]

آری عذاب قیامت به حدّی شدید است که انسان‌ها از شدت عذاب «گیج و منگ» می‌گردند! «وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ؛ مردم را می‌بینی در حالی که مست[و گیج]اند؛ و در حالی که آنها [در واقع] مست نمی‌باشند؛ بلکه عذاب خداوند شدید است! [و از شدت عذاب است که گیج و منگ گشته‌اند] !»[4]

البته سخن در خصوص شدت عذاب‌های روز قیامت فراوان است و در آیات و روایات به اموری به مراتب شدیدتر و هولناک‌تر از اینها اشاره شده است که ما به همین مقدار بسنده نموده و تنها متذکر می‌شویم بر هر عاقلی لازم است که خود را برای رویارویی با این روز بزرگ و حسابرسی در آن مهیا ساخته و پیش از نزول بلا در جهت رفع آن بکوشد؛ چنانکه هر انسان عاقلی در هوای ابری و پیش از بارش باران چتر خویش را به همراه بر می‌دارد و چنانکه برای دفع هر خطری [ولو خطر محتمل تا چه رسد به خطرات یقینی] اقدامات لازم را انجام می‌دهد؛ بر او عقلاً واجب است که برای فردای نیازمندی خویش نیز تدبیری اندیشیده و اکنون که مجال باقی است خود را مهیا سازد، که فردا دیر است و مبادا که مصداق شعر زیر گردیده و گرفتار غفلت و خسران شود:

گرگ اجل هر دم از این گلّه می‌برد

این گلّه را ببین که چه آسوده می‌چرد!

پی‌نوشت‌ها:<\/h3>

[1] ـ معارج/ 11-14

[2] ـ نجم/ 39.

[3] ـ شعرا/ 88-89.

[4] ـ حج/ 2.

 










طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ